باوند بهپور: یکی از بهترین نمونههای متن و تصویر که میشناسم تصویرگریهای پیکابیاست. پیکابیا تصویر بیان شده با کلمات را مجدداً در قالب خطوط کنار متن نمیگذارد بلکه منطق درونی یک متن را تصویر میکند. برای مانیفستهای تریستان تسارا حرکت ذهن نویسنده را در متن تصویر میکند. تکلیف متن که این باشد تکلیف خودنگارهاش هم این میشود. همین منطق است که اجازه میدهد تصویر محاسبهای غلط را کنار متن تسارا با عنوان «چهگونه دلپذیر، دوستداشتنی و لذتبخش شدم» (۱۹ دسامبر ۱۹۲۰) بگذارد تا ۲۰٪ دلپذیرتر و دوستداشتنیتر و لذتبخشتر بشود:
«خیلی دیر میخوابم. ۶۵٪ خودكشی میكنم. زندگیام خیلی ارزان است، برایم فقط ۳۰٪ زندگی بوده. زندگیام ۳۰٪ زندگی دارد. فاقد آستین، نخ و چند دكمه. پنج درصدش وقف نوعی نیمههشیاری و منگی تؤام با خسخسهای كمخونی است. اسم این ۵٪ داداست. درنتیجه زندگی ارزان است. مرگ كمی گرانتر است. ولی زندگی دلپذیر است و مرگ هم به هماناندازه دلپذیر.
چند روز قبل در همایش ابلهها بودم. كلی آدم آنجا بود. همه دلپذیر. تریستان تسارا، فردی كوچك، مهمل و ناچیز، داشت در باب هنر دلپذیر شدن سخنرانی میكرد. دلپذیر بود، در انجام این كار. همه دلپذیرند. و طناز. لذتبخش است، نه؟ همه لذتبخشاند، در این كار. نُه درجه زیر صفر. دلپذیر است، نه؟ نه، دلپذیر نیست. خدا كاری به این كارها ندارد. اصلاً در باغ نیست. ولی با اینحال دلپذیر است.
سفیران، شاعران، كنتها، شاهزادهها، موسیقیدانان، روزنامهنگارها، بازیگران، نویسندهها، دیپلماتها، كارگردانان، لباسدوزها، سوسیالیستها، شاهزادهخانمها، و بارونسها همه دلپذیرند. شما همگیتان دلپذیرید، بسیار زیرك، طناز و لذتبخش. تریستان تسارا این را به شما میگوید؛ او واقعاً میخواهد كار دیگری بكند، ولی ترجیح میدهد احمق بماند، یك حقهباز، كسی كه دیگران را دست میاندازد. برای لحظهای صادق باشید: آنچه همین الساعه به شما گفتم دلپذیر بود یا احمقانه؟»