باوند بهپور: با همهی حرفهای ضد و نقیضی که دربارهی رویکرد سیاسی محصص گفته شده یکی از ویژگیهای جالب شخصیت او، با توجه به زمانهای که در آن بالید، تعبیر او از تعهد سیاسی است. تاختن محافظهکارانهی جلال آلاحمد بر او (که آن زمان مصداق هنرمند سیاسی محسوب میشد) تصویری راستگرا، مادی و بیاعتنا به مقدرات سیاسی از محصص به دست میدهد. تعهد سیاسی در آن روزگار معادل با پیوند دادن «مستقیم» هنر و سیاست بود که تا مرز شعاری شدن پیش میرفت. کتاب «نون والقلم» آلاحمد با تصویرگریهای بهمن محصص که بی رابطهی مستقیمی با محتوای کتاب چند «مجلس» را به سبک کندهکاریهای اکسپرسیونیستی آلمانی به تصویر میکشند و تکلیف خود را با رویکرد شعاری کتاب نمیدانند نمونهی این ماجراست. با این حال، نامههای محصص و آنچه از حرفهایش به جا مانده به روشنی نشان میدهد که محصص تا آخرین روزها اخبار منطقه و ایران را به دقت دنبال میکند و در آثاری همچون «حلبچه» یا «نشت نفت» بدان واکنش نشان میدهد. در موضع سیاسی خود، ابایی ندارد اگر رادیکالیتهاش به چشم دوستاناش شبهفاشیسم تلقی شود. از منظر فردگرایانهی خود، بیش از هر چیز مشتاق حفظ نوعی استقلال نظر سیاسی است که در فضای سیاست مردمی نادر است. فضایی که روشنفکر راست در آن حکم کیمیا دارد.
پرترهای که محصص از مصدق کشیده (بهخصوص که به استثنای طرحی از نیما یوشیج از معدود پرترههای اوست که شخصی واقعی را نشان میدهد) یکی از مصادیق واکنش خاموش ذهن جمعی آن دوره، به ترومای نهضت ملی است و محصص را در کنار هنرمندان سرکش و فردگرای دیگری همچون ابراهیم گلستان و هوشنگ ایرانی قرار میدهد که هرچند هنر خود خرج جنبش سیاسی خاصی نکردند اما فرو افتادن این خیزش ملی، زخمی بر امیدشان نهاد که هرگز از زیرش کمر راست نکرد.