باوند بهپور: این نقاشی صادق هدایت این‌جا صحبت‌اش بود. صادق هدایت نقش این آهو را در سال ۱۹۲۸ که در پاریس تحصیل می‌کرده است بر روی کارت پستالی کشیده و در تاریخ ۱۶ اکتبر همان سال «خدمت جناب مستطاب اجل اکرم آقای محمود خان هدایت دام اقباله» فرستاده است با این یادداشت: «تصدقت گردم امروز از زور بی‌تکلیفی نخستین شعر فارسی را به Miniature درآوردم و خدمت‌تان تقدیم می‌دارم. امیدوارم همگی سلامت بوده باشند. حال بنده خوب است منتظر جواب هستم. امروز هوا خیلی خوب شده و خیال دارم عصری بروم به جنگل Boulogne. به همه‌ی خانواده سلام می‌رسانم.» شعری که هدایت در پایین طرح آورده از ابوحَفص حکیم پسر احوص سُغدی، شاعر پایان سده‌ی سوم و آغاز سده‌ی چهارم هجری است که در دوره‌ی سامانیان می‌زیسته. از کل آثار او تنها همین بیت باقی مانده: «آهوی کوهی در دشت چه گونه بوذا / او ندارد یار، بی‌یار چه گونه روذا» ممکن است در نظر اول چنین بنماید که هدایت از کشیدن این طرح قصد تمسخر دارد، همچنان که راوی «بوف کور» نقاشی روی قلمدان را «شغلی مضحک» و «دلخوشکنک» می‌داند و همچنان که در باقی کارت‌پستال‌هایش به وضع فرهنگ ایران طعنه می‌زند. با این حال، هدایت این طرح را بعداً دوباره کشیده و نهایتاً به روی جلد برخی از چاپ‌های آثارش راه پیدا می‌کند و علامت‌ مشخصه‌ای برایش می‌شود. تنهایی و نجابت این آهو را به غربت‌زدگی و انزوای هدایت تعبیر کرده‌اند. پیداست که هدایت خواسته تصور خود از نگارگری را در این اثر اعمال کند: درخت لایه‌لایه تصویر شده؛ حضور صخره‌های کوه و خطوط محیطی و سبزه‌های پراکنده هم قرار است به تصویر جنبه‌ای «ایرانی» بدهد. این جنبه‌ی اگزوتیک و اورینتالیستی نقاشی هدایت را در این اثرش راحت‌تر می‌توان دید.