باوند بهپور: با اینکه صادق هدایت اولین گزینهی محققان ادبیات معاصر به شمار میآید و مجموعهی طرحهای او هم رسماً منتشر شده، این طرحها جز به مثابه تزئین کلمات، توجهی را به خود جلب نکردهاند و دربارهشان چیزی ننوشتهاند. با این حال فکر میکنم—شاید اتفاقاً به دلیل همین دستمالی نشدن—برخی از جنبههای ذهن هدایت در این طرحها سادهتر و روشنتر به چشم میخورد، شاید چون حیطهی تصویر، برعکس کلام، قلمرو هدایت نبوده تا بتواند بدان پیچیدگی حرفهای ببخشد. یا شاید هدایت در حیطهی کلام اتفاقاً ساده و سرراست است اما ساده خواندناش برای معاصران کسر شأن به شمار میآید.
این که هدایت از نویسندگان علاقهمند به تصویر است چندان عجیب نیست. فرهنگ فرانسوی که هدایت در آن پرورش یافته بود بدون درکی از نقاشی دستنیافتنی بود. آثار رنگی که از هدایت در دست داریم متعلق به در دوران تحصیلاش در فرانسه هستند و غالباً در ماه اکتبر ۱۹۲۸ کشیده شدهاند؛ در همان سالی که هدایت دست به خودکشی ناموفق میزند. این مرگاندیشی را در برخی از این کارها از جمله این نقاشی بهخوبی میتوان دید. نقاشیهای اول به طرز عامیانهای رومانتیکاند و غلبهی منطق کلامی بر منطق بصری در کارها کاملاً به چشم میآید؛ مثلاً در این کار یک شعر را به تصویر درآورده است. در پشت این کارتپستال، نقاشی کردناش را «از زور بیتکلیفی» میداند که بیشباهت به تلقی راوی «بوف کور» از کارش که نقاشی روی قلمدان است نیست. هدایت شیوههای مختلفی را امتحان میکند؛ از مینیاتور گرفته تا پرداز آبرنگ به شیوهی قاجاری، از تلاشی ارینتالیستی تا تمرینی کوبیستی. و از کپی اثری کلاسیک، به سرعت به شیوهی نقاشان همعصرش میرسد.
هدایت همچنان تا هشت سال بعد (زمان انتشار «بوف کور») در کنار نوشتههایش از طراحی استفاده میکند: در «سایهی مغول» (۱۳۱۰) و «کاروان اسلام» (۱۳۱۳-۱۳۱۲) که این آخری طرحهای متعدد دارد از جمله طرح بالا