سپهر خلیلی: دوبور در ابتدای جامعهی نمایش مینویسد: «تمام زندگی جوامعی که در آنها مناسبات مدرن تولید حاکم است به صورت انباشت بیکرانی از نمایشها تجلی مییابد». در اثر ایزدینیا، تل عکسهای پرسنلی به خوبی نشان میدهد که منطق انباشتپذیری عکسها، منطقی مبتنی بر نمایش است. نمایش ژستها، آن هم در قلمروی تولید مکانیکی تصاویر. در این اثر، خطکشی در نگاه اول گرچه به معنای مشخص کردن محدودهی چیدمان است، اما گذشته از این، منطق قلمروگذاری یک جامعه را نیز به نمایش میگذارد. عکسها ژست و کارکردی مشترک دارند، ژستی که چهره را بر اساس کارکرد این قبیل عکسها تعریف کرده و در یک چارچوب مشخص به عنوان مؤلفهی شناسایی افراد به کار میگیرد. آنچه در کار ایزدینیا دیده میشود، نه انبوههای از عکسها، آدمها و خاطرات است که ناگزیر به فراموشی سپرده میشوند، بلکه گوشهای از یک گالری است که موقعیت یک جامعه را به خود میگیرد؛ یک شهر، یک جغرافیای شهری با تمام مختصاتاش؛ یک جامعهی آکنده از نیروهای انسانی که آنها را به منزلهی نیروهای کارکردی (تولیدی) معرفی، شناسایی و روی هم انباشته میکند.