«کباب آبعلی» رضا بانگیز بیش از هر چیز دیگری یادآور سرخوشی‌ها و لذت‌های جامعه‌ی خرده بورژوازی ایرانی است؛ سرخوشی‌ها و فضاهای طربناکی که به‌واسطه‌ی داستان‌های جمال‌زاده با آن‌ها مأنوس شده‌ایم. فیگورهای کژی که موقعیت ایستا و ساکن خود را باخته‌اند تا رقص و وزن را القاء کنند. سرخوشی‌هایی غالباً ناچیز و بی‌مورد که تنها برای تاب آوردن سختی‌ها و فشارهای زندگی به آن‌ها متوسل می‌شویم و نه در خود زندگی. طنزی که علی‌رغم فضای سیاه اثر هیچ تأملی را برنمی‌انگیزد و نسبت به هیچ وضعیتی برای خود جایگاهی انتقادی دست و پا نمی‌کند: تم تکرا‌ر‌شونده‌ی سرخوشی که به‌واسطه ی تکنیک اثر یعنی چاپ می‌توان آن را تا بی‌نهایت تکثیر کرد. ناگفته نماند، بانگیز فرهنگ سرخوشی ایرانی را بازنمایی می‌کند، اما اثر او نهایتاً در همین بازنمایی صرف متوقف می‌شود؛ از تکنیکی که برای خلق این اثر به کار گرفته، استفاده نمی‌کند تا موضعی انتقادی و طنزی تاریک را به تصویر کشد، برعکس این تاریکی و فضاهای جوهری رویکردی نوستالژیک نیز پیدا می‌کنند، گویی که او می‌خواهد فقدان این سرخوشی‌ها را در جامعه‌ی فسرده‌ی اکنون‌مان پر کند؛ با تکثیر این فیگورهای رقصان، سیاه و از‌دست‌رفته–به باور  او. هنرمند به شکلی غم‌انگیز سعی در تکرار فرهنگ عیاشی دارد.