ترسیم خط‌هایی که از تن به یک ما‌به‌ازای درونی‌تر کشیده می‌شود. به بدن‌. فرآیند کنش‌های درونی تا رسیدن به مرزهای یک عمل واقع‌شونده. چیزی که به محیط تن سرایت کرده. نا‌متقارن نمود پیدا کردن بدن. چه‌طور باید پیچیدگی را تشریح کرد؟

کلمه‌ی درست برای تعریف این کلاژ  کلاف است. صفحه‌ای که مثل یک کلاف در‌هم‌تنیده و وقتی بازش می‌کنیم، نمی‌توان اجزایش را از هم متمایز کرد. این اثر بیش از هر چیز،ترکیبی است در میانه‌های عناصر عینی و انتزاعی. این تن نا‌متقارن را می‌شود در گیر‌و‌دار  فرآیند تولید فعل، در انقلابی صنعتی، در خطوط پیرامون تن دید. روی این صفحه حرف، حرف رابط‌هاست، حرف تنی که سخن می‌گوید. باز پرسشی از همان پرسش وجود در عصر حاضر، بررسی امر ژنریک.

اینجا چیزی هست که نمی‌گذارد هنرمند را از نقش روی این صفحه متمایز کنی. حقیقتی در جریان است، حقیقت به همان معنایی که بیایی و در ساختار یک شناخت حفره‌ای ایجاد کنی. برای من تفکر به امر ژنریک اینجا گریز‌نا‌پذیر می‌شود. واقعه‌ی مهم روی این بوم‌ها نبود صراحت گریزی است‌، این‌جا نمی‌شود گفت هنرمند دارد چهل‌تکه‌پردازی می‌کند وشروع کرده به نمایش دادن تناهی و تن، از آن دست نمایش‌های توأم با هراس از فناپذیری هم نیست. این از آن جا‌هایی است که می‌پذیریم یک حقیقت یا یک امر زیبا ما را در برابر خودش با منطق و دلیل کافی نگه داشته. میخ‌کوب کرده.

هنرمند از خودش نمی‌گوید، روایتی از یک لحظه در کار نیست، ساده و بی‌هیچ رابط و فاصله‌ای آمده روی کاغذ منطبق شده. هنرمند، خالق یک لحظه نبوده، راوی یک کنش و یک سیر است‌. سیر زندگی شدن لحظه‌ها در کالبد بدن‌، نه تن.