سر زده به لحظه‌ای از یک روایت رسیده‌ایم. رسیدن یه یک لحظه از وقوع یک معجزه. داستانی در حال وقوع است. همین.

وقتی فرم خوب است. وقتی کسی روی بوم نقاشی کشیده،نه هیچ کار دیگری. وقتی کسی نقاش است و نه هیچ چیز دیگری.
وقتی می‌شود راضی جلو بوم بایستم.

می‌ایستم و به داستان گوش می‌دهم…

خوب، من چیز دیگری نمی‌خواهم. خودم را برای جستجوی منتقدانه خسته نمی‌کنم. لذت می‌برم. به همین سادگی. از رنگ‌، خطوط‌، نور، و از داستانی که من از میانه‌اش رسیده‌ام. مهرداد محبعلی نقاش است. همیشه همین کافی است.