سپهر خلیلی: از دل همین نقاشی می‌توانیم وارد جهان ادبی پی‌یرکلوسووسکی شویم. از لابه‌لای فضای محو مداد رنگی او می‌توانیم ایماژ اروتیسمی را ببینیم که از یک سو متأثر از ساد است و از سوی دیگر نوعی اشرافی‌گری نیچه‌ای را تداعی می‌کند. کلوسووسکی نقاش جنسیت است. طرح‌های او غریب‌اند. به La cuisine de Gilles  که به سال ۱۹۷۶ کشیده نگاه کنید، که در آن پسری که هاله‌ای زنانه به دور خود دارد، کنار بخاری توسط ژیل دو راس نوازش و گزیده می‌شود، یعنی همان نجیب‌زاده‌ی قرن پانزدهمی که به خاطر عیاشی‌های جنسی جنایت آمیز، هماغوشی با مردگان و باور راسخ به مذهب کاتولیک شهره بود. در نقاشی او چیزی هست هم بلاهت‌بار و هم به شکلی شگفت‌انگیز پریشان‌کننده؛ یک واقعیت (تاریخی یا ادبی) که با غیاب پرسپکتیو و دستکاری هنری و نتیجتاً سرباز زدن از کمال‌گرایی هنری ترکیب شده است. او مشخصاً یک تابلوی زنده‌ی تئاتری می‌سازد. جزئی‌پردازی‌ها به نفع برجسته کردن هاله‌های زنده محو می‌شوند. فیگورها تا اندازه‌ای کش آمده و دفرمه‌اند و با سبک نقاشی مطابقت دارند. طرح، مکانِ منسوخی را احضار می‌کند—خواه این مکان در رمان‌های خودش یا ساد باشد؛ لحظه و اشکالی که اکنونیت خود را در همان اثر می‌یابند و نه جایگاه تاریخی پیشین خود: یونان باستان، عهد عتیق، فرسک‌های رنسانس، ژست‌های مارپیچی باروک، انحراف‌های سادی و تشریفات آیین کاتولیک.