نقاشی چهار لته‌ای علی‌رضا رضایی اثری چند لایه است. این‌جا نقاشی وسیله‌ای است جهت سخن گفتن و فلسفیدن و تحلیل مسائلی که در نوشتار برخوردی بسیار تفصیلی‌تر می‌طلبد و از حوصله‌ی مخاطبان خارج است اما زبان تصویری نقاشی می‌گذارد بیننده به‌آرامی مسئله‌ی تأمل کردن را بر خود هموار کند. این نقاشی بی‌تردید نقاشی‌ای مذهبی است. بی‌آن‌که در خدمت آن باشد برای گفتن‌ حرف‌اش به ارجاعات مذهبی از جمله متن انجیل متوسل می‌شود. مذهب، وجه اشتراک او و بیننده‌اش است و روایت نقاش از مسئله‌ای در زندگی روزمره‌ی مردم کشورش را بازتاب می‌دهد. می‌گوید: «همیشه دوست داشتم نقاشی مذهبی بکشم، اما نمی‌توانستم از نگاه و جایگاه یک فرد مذهبی (قدیس یا خداوند!) ماجرایی روایت کنم. فقط می‌توانستم از جایگاه یک فرد عالی، که آشنایی با زبان والای الهیات ندارد رویدادی را نقش-نقل کنم.» لت‌های کناری با تصویر مرثیه‌گون به صلیب کشیده شدن مسیح مرتبط است؛ لت کوچک بالای نقاشی بازتابی از شیشه‌های رنگی کلیساها‌ست که پادشاهی خداوند را به نمایش می‌گذارد، نقطه‌ای کوچک که امید مردمان سرزمین‌های دور و نزدیک به درازنای باورشان است. آن‌چه حقیقت دارد دردی است که در زندگی آن مردمان جاری است و آن‌چه نمی‌دانیم حقیقی بودن آن شیشه‌های رنگی زیباست.