علیرضا رضایی: اثر سمت چپ تابلوی معروف فرانس هالس به نام «بابه‌ی دیوانه» malle babbe است و تابلوی سمت راست برداشتی جاعلانه از اثر اصلی است که توسط «هان فون‌ میخرن» جاعل شهیر قرن بیستم کشیده شده که به دلیل کپی‌هایی با ظاهر تاریخی و آثاری ابداعی که خصایص مفهومی و تکنیکی نقاشی‌های مشهور را دارد ثروتی به هم زد و پس از اعتراف به فریب کاری‌اش در دادگاهی جنجالی محاکمه شد. تابلوی جعلی لحظه‌ای پیش یا پس از اکت شخصیت اصلی را بازسازی کرده و اگرچه جنون زن سمت چپ در تابلوی جعلی رنگی از گولی و بلاهتِ مستی به خود گرفته اما به دلیل تقلید از ضرب قلم‌ها شباهتی فوق العاده با تابلوی هالس دارد. آن‌چنان که گویی جاعل تنها به انتفاع مالی حاصل از کارش فکر نکرده٬ بلکه به قصد بازآفرینی هالس اثر را ساخته است تا او را در تاریخ زندگی اش امتداد بخشد. به نظر می‌رسد این‌جا نوعی روند معکوس رخ داده و این بار به جای دریافت از گذشته، «اکنون» اثری را به گذشته تحویل داده است تا تصویری کامل‌تر و البته تحریف‌آمیز به آن ببخشد. با این حال نمی‌توان میخرن را شبحی از بالقو‌گی هالس دانست؟ حتا اگر با وفاداری کامل به تاریخ هنر بگوییم که تابلوی اصلی با آن جغد روی شانه تنها ترکیب بندی معیار و «درست» است و اس‌واساس نبوغ هالس را نشان داده، آیا نمی‌توان ادعا کرد که اگر نقاش در یک وضعیت روحی نامساعد و یا در آغازگاه نبوغ کاری‌اش و یا کم‌تجربگی جوانی‌اش این موضوع را دست‌مایه ‌کار قرار می‌داد می توانست چنین نتیجه‌ای بگیرد؟ با این پیش‌فرض نبوغ نفاش در کجاست؟ در وحدت آلی ساختمان نقاشی که «یک کل ارگانیگ» است و یا در بینش کلی نقاش که در سبک تاریخی‌اش متجلی شده؟ بینشی که می‌توانست تفسیر میخرن را به جای تابلوی «اصلی» تصویر کند و همان مقام را در تاریخ هنر به دست آورد. اگر فرض دوم را تأیید کنیم چه تفاوتی بین تابلوی اصلی و امضا هالس با بینش او در اثر میخرن وجود دارد؟ آیا این تفاوت تنها برساخته‌ای نمادین و نهادین توسط تاریخ‌هنرنویسان و متخصصان آثار عتیقه و منتقدین است؟ گویا تابلوی «حواریون در امائوس» هفت سال به عنوان اثری نفیس از «ورمیر» ستایش می‌شد در حالی که تنها جعلی استادانه از میخرن بوده است! آدم وسوسه می‌شود پس از میخرن نه به حقیقت و اصالت تاریخ هنر که به تاریخِ تاریخ هنر فکر کند چرا که «باب دیوانه» خود سخن نمی گوید؛ تاریخ‌های هنر و هان فان میخرن به جای او حرف می‌زنند.