مسئلهی سلطانی در این اثر به معنای مطلق کلمه مواجهه با سنت، مواجهه با استعاره است. سلطانی چهگونه اثری مدرن میآفریند؟ در پاسخ باید گفت، او منطق استعاری نقاشی «گل و مرغ» را در سطحی زبانی به هجو میکشد. اگر در نقاشی گل و مرغ، مرغ را استعارهای از مقام عاشق بدانیم، در اینجا مرغ نه در مقام استعاره و نه مجاز، بلکه در مقام تمثال خود مرغ حاضر شده و منطبق بر الگوی نقاشی گل و مرغ تکرار میشود. از سوی دیگر، غالباً تکنیک نقاشیهای گل و مرغ به گونهای پرداخت میشود تا واجد ظرافت فرهنگ عاشقانهی ایرانی باشد، یعنی هجر و فراق. قدر مسلم سلطانی با ضعف تعمدی در تکنیک و فضاهای باز–مشخصاً بخش پایینی اثرش–این تعلیق را نیز به هجو میکشد: با حضور یک خروس که نماد نرینگی است و گلهای سیاهی که عمداً پرداخت نشدهاند تا به نحوی، خصیصهی مردانهی کمرنگ در این گونه آثار به آنها بازگردانده شود. با این حال رویکرد سلطانی همچنان کلاسیک است، او با استفاده از هجو، یک نقاشی گل و مرغ مدرن را به تصویر کشیده است.