باوند بهپور: اگر تاریخ هنر همجنس‌گرایان ایران را بنویسند بهمن محصص حتماً فصلی از آن خود خواهد داشت: با بی‌پروایی توأم با ظرافتی که در بیان و ترکیب این تم در هنرش داشت، آن هم هنری که در محدوده‌ای خصوصی باقی نمی‌ماند و از همان ابتدا قصد حضور در فضای عمومی و یادمانی را کرده بود. با این حال، باید ترسید از روزی که تاریخ هنر او را از این زاویه بنویسند؛ چرا که خودش به دقت مراقب بود که هنرش به جنسیت محدود نماند.

اولین خصلت کار هنری محصص بلند‌نظری اوست؛ این‌که دامنه‌ی آثارش را (هرچند به‌هم‌نزدیک و منسجم) کوچک نمی‌گرفت و همواره می‌کوشید درباره‌ی جهان‌شمول‌ترین مسئله‌ی ممکن نظر دهد. شاید همجنسگرایی محصص خود را پیش از هرچیز در این نشان می‌داد که به هویت جسمانی فیگور مشکوک بود و می‌کوشید که در زیر سطح پوست و گوشت به خصلت فراجنسیتی و انسانی قربانی برسد و آن را برکشد. در مستند «چشمی که می‌شنود»‌ می‌گوید: «من این را نشان می‌دهم: یک آدمی که هیچ است؛ و این آدم فقط یک افاده‌ی جسمانی دارد که خیلی هم به آن می‌نازد و این افاده‌ی جسمانی، فرم دروغین‌ اوست، توجه می‌کنید؟ و من خلاصه این را به صورت وقاحت لخت این آدم، این آدمِ هیچ نشان می‌دهم، توجه کردید؟ ولی در عین حال من با او همدردی دارم، برای این‌که بالاخره «آدم» است‌!»

اولین خصلت کار هنری محصص بلند‌نظری اوست؛ این‌که دامنه‌ی آثارش را (هرچند به‌هم‌نزدیک و منسجم) کوچک نمی‌گرفت و همواره می‌کوشید درباره‌ی جهان‌شمول‌ترین و کلی‌ترین مسئله‌ی ممکن نظر دهد. شاید همجنسگرایی محصص خود را پیش از هرچیز در این نشان می‌داد که به هویت جسمانی فیگور مشکوک بود و می‌کوشید که در زیر سطح پوست و گوشت به خصلت فراجنسیتی و انسانی قربانی برسد و آن را برکشد. در مستند «چشمی که می‌شنود»‌ می‌گوید: «من این را نشان می‌دهم: یک آدمی که هیچ است؛ و این آدم فقط یک افاده‌ی جسمانی دارد که خیلی هم به آن می‌نازد و این افاده‌ی جسمانی، فرم دروغین‌ اوست، توجه می‌کنید؟ و من خلاصه این را به صورت وقاحت لخت این آدم، این آدمِ هیچ نشان می‌دهم، توجه کردید؟ ولی در عین حال من با او همدردی دارم، برای این‌که بالاخره «آدم» است‌!»