ایمان افسریان: همیشه وقتی هنر معاصر ایران را حاصل انحطاط تاریخی می‌دانستم، جواب می‌شنیدم که چه توضیحی برای ظهور هنرمندانی چون محصص و غیره داری؟ معمولاً اولین نامی که موجه‌تر از همه‌ی نقاشان معاصر به ذهن می‌رسد محصص است. از آن‌جایی که هیچ پدیده‌ای از جنس آگاهی و هنر نمی‌تواند بی‌سنت و ناگهانی ظاهر شود پس باید دلیل ظهور محصص را توضیح داد. چرا محصص یک نفر است؟ چرا نه پیش دارد و نه پس؟
طبیعت بیجان. ژانری از باروک شمال اروپا. نقاشان باروک حیوانات صید‌شده را روی میز می‌گذاشتند و می‌کشیدند. بعدها کوبیست‌ها دوباره به این ژانر رجوع کردند. دو ماهی و چند سیب و یک بطری روی میز. سیب‌ها و بطری و میز به رنگ خاکستریِ سرد. تنها پارچه‌ی زیر آن‌ها ارغوانی است. بافتی زمخت و زبر، زیر تصویر. همه چیز سنگین و کلفت و چغر. اشیاء از روبرو ترسیم شده‌اند اما با سایه‌پردازی، حجیم و سنگین، همچون قطعاتی سربی به میز چسبیده‌اند. یادآور طبیعت بیجان‌های پیکاسو. موجودات مینوتورهای او هم از سرزمین تصاویر پیکاسو آمده‌اند. نوع رنگ‌گذاری و بافت زیرکار و نوع ترکیب‌بندی هم. محصص هم مانند بسیاری از هم‌نسلان خود متأثر از پیکاسو بود. به شیوه و سلیقه و قریحه‌ی خودش. اما آدم توپری بود. مانند نقاشی‌هایش.