در کار جعفر پاکروان بدن‌ها به منزله‌ی ماهیچه‌ در روی سطح‌های رنگی و بعضاً در پس آن‌ها منقبض و منبسط می‌شوند. شاید مشخصه‌ی کار هنرمند، بر همین حالت فیگوراتیو بدن متمرکز باشد. وضعیت قابل انعطاف بدن، یک وضعیت پلاستیکی از گوشت آن‌هم به واسطه‌ی حالات انقباض و انبساط فیگورها. اگر بیکن بدن را به منزله‌ی یک تکه گوشت لخم منهدم شده و یک جراحت تصویر می‌کند، اگر شیله استخوان‌های بدن را خرد می‌کند تا حالتی موزون به بدن دهد، پاکروان آن‌چنان‌که گفته شد تنها بدن را در وضعیت یک ماهیچه قرار می‌دهد، بی آن‌که تصوری از استخوان در کار باشد، بی آنکه تصوری از جراحت در کار باشد. تأکید او روی بی‌وزنی، دَوَران و حالت انقباضی/انبساطی بدن، تداعی‌کننده‌ی میل‌ورزی است، نوعی میل تاریخی نامشروع: حالت اغواگرایانه‌ی ماهیچه‌ی زن، مانند سطح‌های کار او بازتاب‌دهنده‌ی نوعی جذبه ی اروتیک و جنسی‌اند. از سوی دیگر، آن سوراخ تاریک و سیاه، افشاء کننده‌ی ذهنیتی است که زن و کنش جنسی در تاریخ جنسیت نرینه‌محور، همواره از پی یک سوراخ ممکن و هویت‌مند می‌شود. سطح در نقاشی او بیش از بدن حائز اهمیت است، چراکه کاستی‌های اثر او را می‌پوشاند و تصویری معماگون پدید می‌آورد. سطح است که حامل بدن‌هاست، آن‌ها را در بر می‌گیرد، در معرض دید قرار می‌دهد یا پیکرهای زن و مرد را پیدا و ناپیدا می‌کند.