در دل این عکس که تصویری مأنوس از زندگی شهری یک خانواده و روابط بعضاً پیچیده ی انسانها ارائه می دهد، چه معنایی نهفته است. هنرمند، با بهره گیری از تکنیک اینتالیشن دست به خلق فضایی میبرد که شاید معنای نهفتهاش راصرفاً بواسطهی تعریف کردن دوبارهی این تکنیک کشف کرد. معنایی در امتداد لبهی تیز چاقو، در امتداد نگاههای معنادار، میز غذاخوری و تصویر فرسودهی یک پدر، به بیان دیگر معنایی نهفته در «محاکمه»ی پدر. کار عکاس، چیدمان فیگورهایی ست که در جایگاهی متعارض قرار میگیرند. از سوی دیگر تاریخ ـ به بیانی اساطیری ـ همواره تجلی نزاع پدران و پسران بوده است. آنچه در اینجا هم میتوان دید نمایش دیگرباره اما متفاوت این نزاع است. با این تفاوت که هنرمند با استفاده کردن از چیدمان دوبارهی این سوژههای اساطیری، موقعیت حاکم بر این تاریخ را زیر و رو میکند. کار او نمایش طغیان بر علیه [مفهوم] پدر است. تخطی از سیطرهی پدر و میل به تصرف جایگاه او. در نتیجه میتوان گفت، اینستالیشن برای هنرمند امکان تخطی از پدر، و یا دست کم امکان روایت کردن این واقعهی تخطیگونه را فراهم آورده است.