پیمان گرامی: چیزی که در نظارهی نخست به چشم میآید و تا پایان و گذر از آن، بانی تداوم نظارهی ماست تنوع تکنیکی بارز در دو لایهی اصلی و مشخص اثر است. روش تصویر کردن فیگورها یادآور شابلونکاری و گرافیتی است که دلیلی است تا آنها از پسزمینهی تصویر جدا و بر پسزمینهی ذهن ما آویز شوند. این روش خصلتهای بازنمایانه را به نفع بیانگری کاهش داده، زمان فعل آنها را به ماضی نقلی میبرد و نهایتاً فیگورها را به یک نشانه نزدیک میکند. نشانههایی که هستند تا از غیابی سخن بگویند؛ تلاشی برای تجسم دوگانهی حضور و غیاب که در عنوان کلی نمایشگاه و عنوان خاص این اثر هم مستتر است. اما این خصلت که فراخوانی برای شروع خوانش مخاطب است از جایی به بعد بدل به نوعی رضایت از خود میشود و موجبات سهل انگاریهای فاحش تکنیکی نقاش را فراهم میکند. نیز باعث میشود آشنا بودن چهرهی زن پلان اول تصویر و همچنین عنوان اثر («مونالیزا»)، که ظاهراً سعی در تزریق هرمنوتیکی تصنعی در اثر دارد، ناکارآمد شده و نظارهی اثر در مرحلهای متوقف شود.