فکر می‌کنم هنر اجرا با سرعتی بیشتر از آنچه فکر می‌کردیم دارد در گالری‌های تهران شیوع پیدا می‌کند و البته که این اتفاق خوبی است. دراین اجرا/چیدمان گالری، هنرمند برداشت شخصی خودش را از زندگی برای لحظاتی کوتاه به نمایش گذاشت. نگاه کردن به این کار به عنوان چیدمان تجربه‌ای خالی از لطف نبود. شاید حتی دوست داشتی یکی از آن هفت پیله‌‌ی عظیم را گوشه‌ی خانه‌ات داشته باشی. اما به عنوان اجرا–البته اگر بتوانیم آن‌چه را اتفاق افتاد یک اجرا یا پرفورمنس بدانیم–جا برای جالب‌تر بودن کار بیشتر بود. حداقل این‌که پروانه قبل از پروانه شدن چند روزی در پیله می‌ماند و چند ساعتی برای بیرون آمدن از پیله‌اش زور می‌زند ولی امیل لازار تنها چند دقیقه‌ای توی پیله‌اش ماند و تماشاگران‌اش را خیلی منتظر نگذاشت. در عین حال اشاره‌ای به آن پیله‌های  انسانی که خودش می‌گوید هم در کار دیده نمی‌شد. تقلیدی صرف بود از آن‌چه بر یک پروانه می‌گذرد. خلاصه این‌که حکایت پیله و حماسه‌ی پروانه حرف بیشتری برای گفتن دارد!