این بخش دوم جوابیهی هاجر ناصری ذاکر و ثریا شرقی است به دو نوشتهی من در «متن و تصویر» (اینجا و اینجا) که به مداخلهی هنری این دو نفر در پرفورمنس امیر معبد میپرداخت. تصویر هم از خودشان است. به هر حال این هم ژست دموکراتیک «متن و تصویر» است که این را درج میکند:
ما حتی نزدیک به هنرمند هم نشدیم فقط فضای حاکمش را برای چند دقیقه به واکنش واداشتیم. حتی خود هنرمندی که به طرز بتوارانهای همیشه همگان را منقلب میکرد در مواجهه با بیمنطقی منقلب شده بود. برای چند دقیقه تمامی بینندگان به اضافهی خود هنرمند فضایی را لمس کردند که کاملاً بیربط با فضای منطقی و مفهومی قبلی بود و به سرعت پس از چند دقیقه همهچیز دوباره به حالت قبلی باز گشت. «معنای کار ما در خودش نهفته بود … در اوج بیمعنایی». رک بودن و صراحت در کارمان موجی از انتقاد را پدید آورد که شاید در ظاهری نه چندان جالب حقایقی را بیان می کند که تلخ است. و صد افسوس که هر بیان تازهای را در سطحیترین حالت آن میپندارند … ونسلی را که زاییده ی نسل قبل است هزلی در ژرفای خود میدانند. و چه گونه است که نسل قبل ژرفای آیندگانشاناند؟ و ما میخواهیم بدانیم حدود ژرفا را چه تعیین میکند؟!