زرتشت رحیمی: تابلوی «مامان صدات می کنه» از آمیختگی تصاویری به وجود آمده است که در ماهیت تضاد آشکاری با هم دارند و این پارادوکس محتوای اثر را شکل داده است . تصویر سیلوئت پسربچهی تفنگبهدستی که ظاهراً پشت سنگری کمین گرفته است برگرفته ازعکس «آلفرد یعقوبزاده» است. پسربچه در کف گلآلود یک نیزار یا شط سینهخیز میرود. به گفتهی عکاس بعد از گرفتن عکس، انفجاری دورتر بچه را میترساند و او به بغل عکاس پریده با گریه و از سر وحشت مادرش را صدا میزند. قبلتر به عکاس گفته بود که ۱۲ سال دارد و پدرش او را به جنگ آورده است. پس از اینکه آلفرد دلداریاش میدهد میرود. و بعد از چند روز از ستاد تبلیغات جنگ به عکاس خبر میدهند که پسر کشته شده است. تصویری که برای چند نسل از مردم ایران خاطرهای آشنا و گاه رنجآور را یادآور میشود خاطرهای که با تبلیغات گسترده در زمان جنگ و پس از آن به عنوان نمونهای از رشادت و ایثار در ذهن تودهی مردم ثبت شده. اکنون بعد از گذشت بیش از بیست سال از آن جنگ دهشتناک این تصاویر مورد بازخوانی قرار میگیرند و منظرهی هولناکی از آن وقایع را پیش رو قرار میدهند. تصویر کودک که در این نقاشی در فضای رؤیایی زیر دریا قرار گرفته است به معصومیت دیده نشده و به خاطرهی کودکیهای از دسترفته در میان آتش و خون اشاره میکند؛ گویی یاد آوری میکند آنچه میان آن همه شعار و حرفزدگی فراموش شده کودکی است. نقاشیهای اخیر اسکندری خشونت عریانی دارند که جای شاعرانگی تابلوهای پیشیناش را گرفته است. او با شدت بیشتری بیننده را درگیر تلخی فراگیر پیراموناش میکند که البته گاهی تعادل میان واقعیت و رؤیا را در تابلوهایش خدشه دار میکند. این بار نقاش تصمیم گرفته است تا گزارشی از واقعیت را پیش روی ذهن آرمانگرا و رؤیاپرداز نسل گذشته قرار دهد و بدبینی همنسلاناش را اشاعه دهد.