آثاری هست که دلنشیناند، نه بیشتر نه کمتر. و هرچند بخش بزرگ تاریخ هنر به تولید همین دسته از آثار اختصاص داشته و هنرمندان بزرگ هم غالباً وقتشان بیشتر مصروف همین میشده و کمتر صرف انقلاب مداوم در هنر، ما اتفاقاً از این آثار خیلی کم تولید میکنیم: آثار خزعبل داریم که ادای دلنشین بودن درمیآورند و آثاری که اگر به بیننده دهنکجی نکنند حس میکنند وظیفهشان را انجام ندادهاند. و خب البته بینندگان هم مسؤولاند: فرهنگی پدید آمده دولتی-ملی-مردمی که همه از آن بیزارند و طبیعتاً هنرمندان «جدی» بیزارتر از همه.
این دو شیء کوچک که با هم یک مجسمه را تشکیل میدهند و مرا یاد نمکدان فلفلدان میاندازند (هرچند بر یکی از آنها آیهای از قرآن نوشته شده) دلنشیناند؛ اساساً زمانی فکر میکردم هر شیئی را از برنز بریزند زیباست. هنوز هم همینطور فکر میکنم.