علیرضا رضایی: محصص با تأثیر از بدویت‌گرایی پیکاسو به یکی از گرایش‌های اصلی هنر مدرن متصل می‌شود، یعنی نگاه رو به پس، به هنر اقوام بدوی، به اسطوره‌ها و شمایل‌های بت‌وار انسان‌–حیوان‌شان. اما باور او به هنر «انتلکتوئل» و ذهن نظری‌اش، گزینش عناصر خاصی از اسطوره را ایجاب می کند که مناسب بیان هنری‌اش باشد. شمایل «پان» یا ساتیر ورای بازگشت به هنر کلاسیک است، بازگشتی است رو به جلو در روح تغزلی- ویرانگر و آزاد مدرن. نماد غریزه است که از مجرایی انسانی به روح هنری بدل شده. از طرفی، این اسطوره‌ی مدیترانه‌ای از فرهنگی ماده‌گرایانه و الحادی می‌آید که در واقع سرچشمه‌ی تمدن غربی است. محصص به عنوان یک مدرنیست رادیکال (همجنس‌خواه مهاجر آواره‌ی نابهنگامی که «در‌ غرب دیرست و در‌این‌جا زود») چه عنصر چشمگیری جز بیداری مدرن در‌ این شمایل های بدوی دیده بود؟ او منشأ انرژی رام‌نشده و میل لجام‌گسیخته به سوی بدویت آشوبناک طبیعت و غرایز طبیعی انسانی است (نی‌لبک‌نوازی که ژست انسانی‌اش فقط ایستادن است؛ نی‌لبک‌نوازی با «سُم». ) پس ساتیر شمایلی فراتر از یک عنصر بومی است. او نمادی است که احتمالاً محصصِ علاقه‌مند به نیچه با شیفتگی به بی پروایی لبریزش نگاه می‌کرده و با ترس و احتیاط بر لزوم مهار و کنترل‌اش واقف بوده. بنابر‌این محصص این بار «ساتیر» را در دستان خود رام می‌کند، رام‌شدنی که گویا تنها در هنر ممکن است: ساتیر، این فیگور رقصان و نی‌لبک‌نواز که دوگانه‌ی طبیعت و هنر را در هم ادغام کرده به نیرویی ناظر‌به‌حیات بدل می‌شود. محصص که در نامه‌ای از تسلط «انسان کهن» یهودی–مسیحی بر اوضاع زمانه سخن می‌گوید، این هیولای نی‌لبک‌نواز را در تقابل با این انسان کهن فرامی‌خواند.