بهزاد بارانی: نقاشیهای علی نصیر سادهاند. دنیایش دنیای شلوغی نیست، دنیای متفاوتی است. خطوطی منسجم زیر لایههای بوم در یک حرکت سیال و حقیقی دارند تصاویرش را میسازند. نقشهایی که قبل از آنکه دیده شوند وجود دارند. پر از ایما و اشارهاند. به این بومها باید سیال و موشکافانه نگاه کرد چون خودشان هم سیال و موشکافاند. بوم به تعبیری زبان ویژهی خود را دارد و انگار برای درک واژگان و قاعدهی این زبان ظریف باید برخوردی ساده داشت مانند نوآموزی که خواندن میآموزد و برخوردی دقیق همچون رمزشناسی که کشف رمز میکند. اینجا میشود بارها و بارها روبهروی اثر ایستاد و دنبال حقیقت احساسی اثر گشت و برای این یافتن، باید لایهلایهی اثر را با ظرافت شکافت؛ اینجا حرکت روی سطح ما را نسبت به اثر غریبه نگه میدارد.
نقاشیهای علی نصیر مرا جایی میان نقاشیهای ژاپنی و گراورهای آلمانی میچرخاند، اما نکته اینجاست که از هیچچیز تاثیر نمیپذیرد تنها با چیزهایی رابطه برقرار میکند، رویکرد به این نقاشیها انگار باید همراه با آزادی نگاه باشد، باید با آزادی روی بومها سرک بکشیم و جهان بیرون را جستجو کنیم، شاید مثل یک روانشناس که برای شناخت دنیای بیرونی بیمارش به درون رؤیاهای او راه مییابد.
برخورد با نقاشیهای علی نصیر بیش از هرچیز برای من مثل تحلیل یک شعر است، نمیتوانم مطمئن باشم که به پاسخی قطعی رسیدهام. حس میکنم هرچه بیشتر راجع به اثر بدانیم تحلیل تفسیری ما به حقیقتی شاعرانه نزدیکتر میشود. ما در مواجه با این اثر خالی از ذهنیت هم نیستیم و تصورات و پیشداوریها و مشغلههای ذهنی و ترسهایمان را هم دخالت میدهیم و ناگزیریم از این رفتار، و لاجرم آنچه در تصویر مییابیم بیش از هرچیز ممکن است راجع به خود ما باشد.