از آن فرمهای آشنایی که حس بیگانگی میدهد، شاید از فرط حضوری بلند به قامت نیم قرن. نه ایدهی جدیدی است نه فرمی جدید. چیدمان کلماتی که کنار هم رنگ زده میشوند. تزریق ادامهدار رسمالخط فارسی-عربی به فرمهای هنر ما. تکراری مکرر در امتداد این سالها.
روی این جور بومها نهایت تغییر، در قالب اوقات سختی و نرمی شکل کلمات است و زاویهها که دور یا نزدیک میشود، گاهی هم کسی پیدا میشود کلمات را طبق یک چیدمان معناپذیر کنار هم شکل میدهد و همین. این گاهیها زمان شیرینتری است. اما مگر همین واژه بهانهی خوبی نیست؟ سروکار داشتن با کلمه محاسناش زیاد است: جدا از اینکه اینجا واژه رنگ هم میگیرد و میتواند جور دنیای بیرنگ این روزها را هم بکشد. گمانم وقتی پای کلمات در میان است درگیر تکرار شدن بیمعنی است. آن هم تکراری به قامت نیم قرن.