باوند بهپور: دو بخش زیر از «بوف کور» را به مثابه «متن و تصویر» به همراه طرح صادق هدایت بخوانید. تحلیل آن را می‌توانید این‌جا ببینید. تحلیل باقی نقاشی‌های هدایت را در این‌جا.

۱.

«در این جور مواقع هر کس به یک عادت قوی زندگی خود، به یک وسواس خود پناهنده می‌شود:‌ عرق خور می‌رود مست می‌کند، نویسنده می‌نویسد، حجار سنگ‌تراشی می‌کند و هرکدام دق دل و عقده‌ی خودشان را به وسیله‌ی فرار در محرک قوی زندگی خود خالی می‌کنند و در این مواقع است که یک نفر هنرمند حقیقی می‌تواند از خودش شاهکاری به وجود بیاورد—ولی برای من که بی‌ذوق و بی‌چاره بودم، یک نقاش روی جلد قلمدان، چه می‌توانستم بکنم؟ با این تصاویر خشک و براق و بی‌روح که همه‌اش به یک شکل بود چه می‌توانستم بکشم که شاهکار بشود؟ اما در تمام هستی خودم، ذوق سرشار و حرارت مفرطی حس می‌کردم، یک جور ویر و شور مخصوصی بود، می‌خواستم این چشم‌هایی که برای همیشه به هم بسته شده بود روی کاغذ بکشم و برای خودم نگهدارم. این حس مرا وادار کرد که تصمیم خودم را عملی بکنم، یعنی دست خودم نبود. آن هم وقتی که آدم با یک مرده محبوس است—همین فکر، شادی مخصوصی در من تولید کرد. ادامه‌ی مطلب »