1

زرتشت رحیمی:  هرچند واضح است که نگارگری سال‌ها در اختیار برآورده ساختن سفارش‌های دربار و حکومت وقت قرار داشته و از آن متأثر است چرا هنرمند در این‌جا نگار گری را به عنوان شکل بصری یادآوری‌کننده‌ی امر تاریخی مورد توجه قرار می‌دهد و مکتب عباسی را به عنوان شاخص خود برمی‌گزیند؟ آیا قرار است بازهم شاهد کنار هم قرار دادن سنت و امر امروزین به عنوان کلیشه‌ای رایج و بی‌منطق باشیم؟

شکل خاصی از تقاشی که آن را نگار گری می‌خوانیم تا قبل ازمکتب عباسی در منطقه‌ی گسترده‌ای از جهان آن زمان رواج داشت و نمی‌شد گونه‌های ملی آن را از هم تفکیک کرد. همان‌طور که در کتاب نگارگری ایران «بازیل گری» ضمن تحلیل كلی مكتب جهانی عباسی «بغداد» می گوید: «به سخن كوتاه، بین مینیاتورهایی كه طی دوره‌ی عباسیان در ایران آفریده شده و آثاری كه در نقاط دیگر آسیا پدید آمده، نمی‌توان تمایزی قایل شد و تنها تفاوتی كه ایرانیان بدان افزودند، یكپارچگی به خاطر حملات مغول است. ظاهراً تكان شدیدی لازم بود تا نبوغ ایرانیان را قادر سازد كه هنر جدیدی را به شیوه‌ی خود و با برداشت از نفوذ سریعی كه در اثر ایجاد رابطه با شرق دور پدید آمد، تكامل بخشند.»

بنابرین اولین جرقه ها برای تکامل این فرم تصویری همراه با فشار و ترسی که از نابودی به وجود امده بود شکل گرفت. در ثانی در مکاتب نگارگری اسلامی «بغداد» تنها مکتبی است که به مسایل اجتماعی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی نمایانی برخوردار بود. پس می‌توان این‌طور برداشت کرد که هنرمند هوشمندانه دست بر نقطه‌ای از سنت تصویری می‌گذارد که کمتر متکی بر خودنمایی‌های تزیینی و زیبا‌سازی‌های رایج است و در عین حال در زمانی شکل گرفته که منطقه‌ی وسیعی از خاورمیانه نیز آشوب و هرج‌و‌مرج را تجربه می‌کرده است. این‌جاست که هنرمند تصمیم می‌گیرد علاوه بر بازنمایی اتفاقات کنونی و تناقضات حاصل از بهار عربی در منطقه با بر گزیدن این فرم تصویری اشاره‌ای به تکرار تأثر‌برانگیز آن در جغرافیای منطقه طی قرون گذشته داشته باشد.  شاید هنرمند می‌خواهد بگوید او و هم‌قطاران پیوسته به تاریخ‌اش در این پریشان‌حالی قرار است چشم در چشم یکدیگر را ملاقات کنند.