علی گلستانه: تاریخ، همواره همان چیزی پنداشته میشود که «ثبت» شده است , بنا به گفتهای مشهور، همواره هم بهدست فاتحان. اما به همین اعتبار، میتوان از تاریخی دیگر هم سخن گفت: تاریخی مکتوم که در پشت جلوهی رسمی و مقبول تاریخ، پنهان مانده است، تاریخی نوشتهنشده که هر روز بیشتر در زیر غبار گذر زمان قرار میگیرد و نادیده میماند. احضارکردن این گذشتهی مظلوم و مکتوممانده، نه با بازنمایی ساختگی تاریخ بهشکلی همگن و پیوسته، بلکه با نشاندادن ناهمگونیها و ناهمواریهای تاریخ، با خیرهشدن به نقاط تاریک آن ممکن میشود. آنتونیو تاپیِس، در تابلویی بهنام «کالیگرافی» به این نقاط تاریک خیره میشود: او لوحی سنگی را بازنمایی میکند که بر سطح فرسودهی آن، نوشتههایی با خطی شبیه به خط میخی نقش بسته است. خط و نوشتار در این اثر با قوتی بیمانند، همچون پرسشی هولناک از اعماق تاریخ سر بر میآورد: این تابلو، به الواح قوانینی باستانی شبیه است که اثر خراش ناخنهای بردگانِ مدفونشده در زیر تختهسنگها را بر خود دارد. تاپیِس در «کالیگرافی»، با تصویرکردن این سنگنبشته، گویی میخواهد دربرابر تاریخ فاتحان، «تاریخ مغلوبان» را بنویسد: بردگان زندهبهگور شده، با خراشیدن و چنگزدن بر خطوط این لوح، نشانی از روایتی را ثبت میکنند که در زیر جلوههای درخشان و فیروزمند روایت غالب نادیده خواهد ماند؛ پس برای خواندن این تاریخ، باید نه خطوط نوشتاری، بلکه خراشهای روی آن را بخوانیم. این نقاشی، مثالی آشکار از همان چیزی است که آگامبن معاصربودن مینامد: تاپیس تاریکیهای تاریخ را در قالب لوحی زخمخورده به زمان حال احضار میکند.