سپهر خلیلی: در «خانواده»ی شیله، نوعی سلسلهمراتب وجود دارد؛ سلسلهمراتبی که از سویی با تثلیث مسیحی گره میخورد و از سوی دیگر به شکلی فیگوراتیو خانوادهی شیله را بازنمایی میکند. کل نقاشی شیله، بر پسزمینهای تاریک قرار گرفته که به تلاش اکسپرسیونیستها در بازنمایی سایهی فاجعهای شوم بر سرتاسر اروپا پهلو میزند، سایهای که بر سرتاسر زندگی انسان چون مصیبتی گستره دارد. در رأس این تثلیث، پدر نشسته است، در مقابل او مادر و در مقابل او فرزند خانواده. نحوهی قرارگیری آنها به گونهای است که گویی آلتهای جنسی یکدیگر را پوشاندهاند، هر چند که وضعیت آنان چنین به ذهن تداعی میکند که لباسها را از تن درآوردهاند و یا پایین کشیدهاند برای نمایش یک برهنگی خانوادگی و تثلیثوار. میتوان تودهی پرچرکوچروک لباسها را در پایین پایشان دید اما کودک چهطور؟ او نشانی از برهنگی ندارد. میتوان گفتهی لکان را به یاد آورد که نسبتهای جنسی مرد و زن در آلتهای جنسی جنس مخالف و کلیت بدن او معنا مییابد: بدینترتیب در نقاشی شیله گویی مادر نشانهی ذکور فیگور پدر و کودک پوشیده در لباس نیز نشانهی تأنیث زنانهی مادر است؛ چیزی که میتوان در مورد تثلیث مسیحی نیز صادق دانست.