581508_10202084416018932_2015762646_n

مرجان تاج‌الدینی: در فیگورهای زرتشت رحیمی «سرها» به چشم می‌آیند و در سرها، «دهان». سر، بخش اصلی بدن است، وابسته به بدن است و بدن وابسته به آن. اگر عضو بیرونی دیگری قطع یا مثله شود باز می‌توان به زندگی ادامه داد اما سربریدن مصداق خودِ مرگ است. وجه تمایز انسان و حیوان و حتا انسان با انسان دیگر هم در همین سر است. سر جایگاه چیز‌ی است که اشرف مخلوقات را از سایران جدا می‌کند. پیامبران و انسان‌های خاص نیز با هاله‌ای مقدس دور «سر» متمایز می‌شوند. در استحاله‌ی انسان به حیوان نخستین نشانه‌ها مثل روییدن شاخ و دندان‌های نیش و جزآن در سر رخ می‌دهد. اگر سر مرز استحاله‌ی انسان به حیوان است، دهان راه ورود و گریز به این مرز است. دهان هم جایگاه زبان و مجرای اندیشه است، هم درگاه بلع است و هم محلی بی‌جنجال و پر وسوسه برای بوسه، معاشقه و ارضای جنسی. کلمات مهرآمیز از دهان می‌تراود؛ بزاق و تهوع نیز. دهان فرومی‌دهد و تف می‌کند، فریاد می‌زند و می‌خروشد. انسان و حیوان در این آثار نه ترکیب شده و نه مقایسه، بلکه با هم یکی شده‌اند. انسان-حیوان‌های این مجموعه گاه اندام‌های بی‌بدن دارند و گاه بدن‌های بی‌اندام؛ اما در یک نقطه مشترک‌اند: همه از میان دهانی باز می‌گریزند. با دهان باز جیغ می‌کشند، در معرض شکنجه و خشونت‌اند و خشونت رنگ‌ها به یاری روایت آمده است.