پیمان گرامی: معمولاً در خوانش آثاری که جنبه‌ای تمثیلی دارند و خرده‌روایت‌های اسطوره‌ای فراوانی را تصویر می‌کنند، جست‌وجوی سرنخ‌ها و هیجان ناشی از کشف روایت‌های مرجع، مانع از مواجهه با وجود تاریخی اثر می‌شود. مثلاً در برخورد با نقاشی‌های هیرنیموس بوش و نقاشی‌هایش، کار در نهایت به فهرست کردن چند حکایت فرهنگ عامه‌ی فلاندر و روایت‌های کاتولیک عهد عتیق ختم می‌شود و مقداری تحیر از عجیب و غریب بودن آثار او. «وسوسه‌ی قدیس آنتونی» از موضوعاتی است که در سده‌های میانه و رنسانس بارها تصویر شده و یکی از الگوهای محبوب کلیسایی بوده. اما تابلوی سه‌لتی بوش در باب این موضوع را با توجه به تاریخ خلق آن (حدود ۱۵۰۱ م.) می‌توان فارغ از این کلان‌روایت‌، همچون گزارشی از وضعیت بشر در ابتدای ادراک‌اش از فردیت به مثابه صورتی از آزادی دید: انسان بی‌پناه و سرشار از دلهره‌‌ی سرگشتگی میان دوگانه‌ی «خیر و شر»، انسان پیش از شکل‌گیری مفاهیم «کامیابی و شکست» در فرهنگ بورژوازی سده‌‌ی بعد و اندکی در حاشیه‌ی اومانیسم در حال شکل‌گیری ایتالیا؛ بشری که از یک طرف با پشت سر نهادن اقتصاد فئودالی، هنوز در جست‌وجوی سازوکار رشد و ثبات ناشی از آن‌ها حیران بود و فردیت بیشتر در معنای تنهایی بر او سایه افکنده بود و از سوی دیگر این فردیت، او را به آرامش ناشی از بخشایش گناهان‌اش در پی نگارش اعتراف‌نامه و پرداخت مالیات آن به کلیسا مشکوک ساخته بود. در این نقاشی، در پلان جلو لتِ سمت چپ، جانوری را می‌بینیم که اسکیت به پا بر سطح یخ، عبارت FAT را به نوک گرفته و به سمت کشیش زیر پل در حرکت است. این می‌تواند برخوردی انتقادی و کنایه‌آمیز با مقوله‌ی «نامه اغماض» (letter of indulgence)، چندین سال قبل از جنبش اصلاحات لوتری باشد. هرچند می‌دانیم قصه‌های پندآموز در باب حیوانات و کتاب‌های خوابگزاری سده‌ی میانه منبع الهام بوش بوده، باز تشویق می‌شویم این را به تصویرگیری متکی بر الگوهای مرسوم آن دوران تقلیل ندهیم. برخلاف عرف رایج در هنر کلاسیک غرب و آثار این دوره که در آن‌ها برهنگی نماد تقدس است و پوشیدگی نماد کفر و بی‌حرمتی، برهنگی در این اثر در قالب فیگوری جنسی و عامل وسوسه برای قدیس آنتونی تصویر شده. گذشته از این‌ها، نباید فراموش کنیم که در این نقاشی با بروز توانمند تخیل روبه‌روییم، آن‌هم در دورانی که تخیل، ماشینی صرفاً در دست کلیساست و شکل فردی آن، دسیسه‌ی شیاطین تعبیر می‌شده. بر این اساس است که این نقاشی بوش را مانند غالب آثار او می‌توان فراتر از روایات تصویر‌شده در آن‌ها به چشم گزارشی کلی از جاندار در حال گذار از سده‌های میانه به رنسانس و فرایند دگردیسی و تناسخ او، و گذر از توده‌ی انسانی به پیکره‌ی منفرد انسانی دید و کل دفرمگی حادث بر پیکره‌ها را بر این مبنا تفسیر کرد.