در توصیف نقاشیهای مرجان سعیدی واژهی «باسمهای» را به کار میبرم؛ توصیفی که نه تنها در شکل اجرا و اندازههایشان مناسب به نظر میرسد، بلکه از آن در توصیف فضای کارها نیز میتوان استفاده کرد. فضاهایی که اینجایی نیستند و گاهی آنجایی هم نیستند! فضایی ذهنی از یک میهمانیِ پاکیزه و کنترلشده .
«پارتی» ویرایششده از «تینیجر»های مارکدار؛ که در آن دختران بیش از پسران دعوتاند و شاید پسرها خود را در لباسهای بالماسکهای به هیبت حیوان پنهان کردهاند.
در تمام فضای مهمانی، در میان رنگهای فانتزی، لبخندهای شارپ، آغوشهای باز، بوسهها و لباسهای مجللی که مهمانی را عوضی آمدهاند، اضطراب و تشویشی حاکم است. اضطرابی جاری در پشت یک لبخند، اضطرابی ساکن بر جلد یک ماسک و یا در قدمی که مردد است، شاید تنها چیزی باشد از جنس اینجا که در فضای کنترلشدهی ذهن نقاش رخنه کرده است.
انتظار یک اتفاق ناگهانی یا شوک از رویدادی که هر لحطه ممکن است پسزمینهی سفید فضا را تیره و تار کند. دلهرهای که برخی از میهمانها را بیقرار کرده است.