زرتشت رحیمی: نقاشیهای حبیب فرجآبادی در گالری هما بر خلاف آنچه خودش درمتن الصاقیاش به نمایشگاه «ارادهی معطوف به تصادف» میخواند حاصل ارادهای معطوف به رویکرد بازار هنر است. تکثیر فرمی تصویری که با توجه به سلیقهی خریدار شکل گرفته است نمیتواند تصادفی باشد و بیشتر ماحصل جلوه دادن چیزی به جای چیز دیگر است. فرجآبادی سعی میکند بگوید تجربههای شخصیاش بیشتر از هر چیز برآمده از کنش درونی و حسی اوست و در این مسیر کارهایش را شبیه تجربههای دههی پنجاه و شصت میلادی نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی جلوه میدهد و برای حفظ فاصلهاش با همان نقاشان تمهیداتی را پیاده میکند که سردستی بودنشان به شکلی عجیب عیان است. صورتهای بریدهشده و کلاژهای رنگپاشیشده و یا استفاده از چاپ سیلک و اسپری برای ساختن صفحاتی که بیشتر شبیه کاغذ دیواریاند سالهاست که از روشهای مرسوم برای ساختن نقاشیها و تصاویری تزیینی برای استفاده در دکور کافهها و خانههای قشر متوسط اروپایی است و اخیراً هم نمونههای وطنیاش همان استفاده را پیدا کرده است. این یادداشت بیش از آنکه اثری را نقد کرده باشد (کما اینکه اعتقاد ندارم در این مورد چیزی به این اسم تولید شده) بیشتر به روندی معترض است که منجر به خلق و ایجاد این تولیدات و نمایش آنها به اسم هنر پیشرو و آوانگارد در فضایی شده که اصولاً وظیفهاش بسط چنین اثاری است.