به نحوی می توان گفت، سوررئالیسم جهان عجیب و بکر حیوانات را ـکه آکنده از خشونت بودـ رام کرد تا بتواند عناصری نامتجانس را بازنمایی کند. از سوی دیگر اما، زن نیز هماره در پیوند، و حتی در تطابق کامل با طبیعت قرار دارد، چه آنجا که باورهای اساطیری از گایا مام غول پیکر طبیعت روایت میکنند، چه آنجا که آندره ماسون تصویری زنانه از بدن طبیعت به دست میدهد. در کار الهام رفیعی، زن همواره مرکز را اشغال میکند و در کنارش یک حیوان قرار میگیرد، حیوانی که غالباً نقشی استعاری و بعضاً نماد گونه را به دوش میکشد، در این تصویر آهو که یادآور رفتاری دلکش و رام است چه چیز را به زن دوخته و یا میافزاید، یا از این همنشینی فیگوراتیو چه چیز حاصل میشود؛ مشخصاً نتیجه هر چه باشد، بواسطه ی همین بیان استعاری زن را نیز از این خصیصه تهی میکند. چرا که بیان استعاری او چیزی را جایگزین چیزی دیگر نکرده است، بلکه چون حشو، هر دوی این عناصر را در کنار هم میگذارد، تا شاید این خصیصه ی مشترک را برجسته نماید.