ارجاع دادن تا چه اندازه به غنای یک اثر میافزاید؟ و ناآگاهی از اثرِ ارجاع داده شده یا روایتی که اثر بر آن تکیه دارد، اثر را تا چه اندازه وابسته و ناکارآمد میسازد؟
بیتردید آنچه باعث نگارش این یادداشت بر این نقاشی زرتشت رحیمی شده، تعلق خاطری است به ارجاعی که هنرمند از آن بهره برده است: فتومونتاژ هری شانک از اجرای ایو کلاین با عنوان «جهش در خلاء». تعلقی که بیشک، فارغ از غایتمندی و دالهای متافیزیکیِ جهش و پرواز است. فارغ از خلئی که رحیمی آن را با سنگ قبرها و مرغ باغ ملکوت پُر میکند.
نمیدانم در آن لحظه که کلاین تصمیم گرفت تا خود را از میان پنجرهی خانهی دلالاش به درون خیابان شانتی برنار بیرون بریزد (!) به «معجزهی افتادن کودک از بالکن» مارتینی فکر کرده بود یا نه، اما میدانم که همیشه برای وقوع جهش یا پرواز، معجزهای باید رخ دهد.