— دارم شروع میکنم.
— با یک شعر از مارینو مارینی شروع میشه:
«ساختند
خراب کردند
و آوازی غمگین در دنیا باقی ماند.»*
منظور مجسمهساز ایتالیایی چه بود؟ اگر تو بسازی و خودت خراب کنی آواز غمگین در دنیا باقی میماند یا اگر تو بسازی و دیگران خراب کنند؟ شنیدهایم که محصص این سالهای آخر، اره و پتک برداشته بود و آثارش را خراب میکرد. یواشکی هم نه، همین که تصویر کارهای شقهشدهاش را دیدهایم یعنی خرابشان میکرد تا بمانند. او دوست داشت به قول خودش از آثار «مرحوماش» حرف بزند، اما این کارهای مهدورالدماش بودند که حکایتشان گفتنی و شنیدنی بود و از مقتولاناش جز شمردن فهرستی بلندبالا چیزی نداشت که بگوید و فقط میشد قتل آنها را نتیجهی ایدئولوژی همیشگیاش فرض کرد که مرگ را یک «اَکت» زندگی میدانست. آواز مرحوم نیلبک زن او را حالا میشود شنید که باقی مانده، آواز کلاغهای نوکبریدهاش هم ماندنی است؟ نمیدانیم.
*نقل از بهمن محصص در فصل اول مستند «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد» ساختهی میترا فراهانی