باوند بهپور: شش ماه پیش پروندهای را شروع کردیم برای شناختن بهمن محصص تا آنچه را خواندنی بود در مورد او بخوانیم و آنچه میتوانیم ببینیم. از کسانی که میشناختیم خواستیم که در مورد یک اثر او بنویسند. مطالبی را از او یا دربارهی او که سالها پیش منتشر شده و اکنون کمتر در دسترس است برای بازنشر آماده کردیم با حاشیهنویسی و تصحیح. با کسانی که او را میشناختند حرف زدیم. گاهی رسانهی ارائهی اطلاعات را تغییر دادیم. این مطالب را بهتدریج در ماه آینده تا پیش از سالگرد تولدش در ۹ اسفند روی سایت خواهیم گذاشت. هرچند بهمن محصص برایمان پروندهای گشوده خواهد ماند. اگر شما هم سندی نادیده یا زاویهای ننگریسته یافتید برایمان بفرستید.
مجید اخگر، هدا اربابی، ایمان افسریان، ثمیلا امیرابراهیمی، آیدین آغداشلو، باوند بهپور، مرجان تاجالدینی، ژینوس تقیزاده، حسین حسینی، سپهر خلیلی، زرتشت رحیمی، علیرضا رضایی اقدم، زروان روحبخشان، همایون عسکری سیریزی، محمد قائد، بهمن کیارستمی، پیمان گرامی، علی گلستانه، جواد مجابی، عباس مشهدیزاده، توکا ملکی و کاترین ناهیدی از محصص برایمان گفتهاند. مطالب مربوط به این پرونده را جدا کردهایم. میتوانید آنها را با تگ خودشان کنار هم ببینید. فهرست تمامی مطالب را هم اینجا آوردهایم.
مرجان تاجالدینی، حسین حسینی، سپهر خلیلی و زرتشت رحیمی در کنار دیگر نویسندگان متن و تصویر اطلاعات این مجموعه را گرد آوردند.
بهمن محصص انتخاب نبود. یک نیاز بود. غفلتی بود که برای خودمان جبران میکردیم. شاید به نظر بیاید این روزها زمانه زمینهاش را فراهم آورده که بعضی از او بت بتراشند. یا حتا هدفی است که آگاهانه برایش تلاش میکرد. حتا اگر چنین باشد،باز این هست که از هر سنگی نمیتوان بت تراشید. به گمانم خودش حق مطلب را ادا کرده بود هنگامی که به سال ۴۶ گفت: «مسلم است من یک پرسوناژ تاریخی «هستم»؛ هیچ هم اسماش گندهگوزی نیست. توجه میکنید؟ من برای این آب و خاک پرسوناژی تاریخی هستم. روی این اصل، عجیب مواظب خودم هستم. این بیدست و پایی روزی ملت را آگاه خواهد کرد که لااقل اگر بزرگتر نشد از این چاپلوسی به در بیاید و پستتر بشود و من این کار را میکنم.»
خواستیم به نوبهی خود برای «کار او» کاری کرده باشیم.