نشانه گذاری. نشانه بازی. نشانه گذاری–نشانهبازی. میانشان فاصلهای هست. فاصلهای که میتواند خوب را از بد تمیز دهد.
مخاطب خوب. مخاطب بد. ساده. رک. وظیفه را بیندازیم روی دوش مخاطب. میگذاریم یکبار هم مخاطب مورد خطاب خوب یا بد بودن قرار بگیرد. مخاطب هم باید سهم خودش را یک جایی بدهد.
بیاید جلو اثر بایستد و بگوید. تابلو میتواند نشانههایی را در خودش جای داده باشد. لازم به شناخت. لازم به تأمل. لازم به درک. میشود هم کسی آمده باشد چیزهایی را میان تابلویی جا کرده باشد. وصله پینه کردن نشانه به بدنه.
ساده. رک. میشود جلو اثر ایستاد و گفت.