نامه نوشتن یکی از آن چیز‌هایی است که ما ازشان محروم شدیم. مثل دویدن در دشت. گاهی می‌شود به نامه نوشتن پناه برد. به دویدن در دشت هم. کاغذ نامه، از جاهای عجیب دنیاست. جایی که واژه‌ها بیان که شوند چیز دیگری می‌شوند. در صورتی جز واژه بودن، به خود می‌آیند. هر نامه‌ای که نوشته می‌شود یک هویت سه‌سویه دارد. یک سو نویسنده، یک سو خواننده و یک سو دنیای جدا‌-از-همه‌جای خودِ نامه. نامه‌نویس و نامه‌خوان که باشی دنیای میان این چند ورقه‌ی جدا-از-همه‌جا، تازه برایت معنی پیدا می‌کند. تازه می‌فهمی کلمات همان‌قدر که می‌توانند عطر داشته باشند همان‌قدر هم می‌توانند زخم بزنند. توانایی کلمات را نباید دست‌کم گرفت. این‌جا کلمات روی کاغذ رنگ داده‌اند، روی کاغذ جا انداخته‌اند و حالا دیگر دارند زخم می‌زنند.

این نامه‌های آزاده رزاق‌دوست حس عجیبی دارد انگار که سرنوشت نامه‌هایی است که در بی‌حواسی  و بی‌انگاری ما در خودشان خوانده می‌شوند. نامه‌هایی که یا فرستاده نمی‌شوند یا خوانده…