1

پیمان گرامی: نقاش رئالیست آن‌جایی موفق است که رفتار بازنمایانه‌اش در اثر علاوه بر هستی ایجابی قابل مشاهده ، امکان گسترش و ادامه‌ی خود در بعد سلبی را به مخاطب بدهد، در این حالت است که اثر از یک تولید پوزیتیویستی فاصله می‌گیرد و این شرط نخست برای شکل گیری هر خیالپردازی است. در این اثر جهت بازنمایی ویترین و میز بزرگ، مرتفع، عمیق، چوبی و قدیمی، نمای ساده‌ی روبه‌رو که نوعی معرفی شناسنامه‌ای شیء است انتخاب شده که به واسطه‌ی جنس و مدل و رنگ و عنوان اثر («روح پدر جاوید»)، خاطره‌ی کودکی و خانه‌ی پدری را تداعی می‌کند.از این جهت می‌گویم خاطره چون انگار اثر تنش‌های فرامتنی ویژگی‌های رسانه‌ای را به حداقل کاهش داده تا چیزی را برای ما تعریف کند.جای خالی شکستنی‌ها، سرویس ظروف و آیینه‌شمعدان‌ها و کلکسیون فنجان و نعلبکی‌ها که همیشه دست‌نیافتنی بودند با آن در شیشه‌ای و قفل لعنتی که کلیدش را پدربزرگ قورت داده بود. مخزن آرزومندی ما. اولین تجربه‌ی نامأنوس تعلق‌خاطر انسان‌ها به کلکسیون کردن، تزئینی و غیرکاربردی کردن اشیاء و قائل شدن ارزش مبادله‌ای و نمادین برای آن‌ها. شکلی از مواجهه با زبان پدر در تفکیک اسباب‌بازی‌هایمان از  اشیائی که نباید دست‌شان می‌زدیم و با حفظ فاصله، مهره‌های بازیمان را در نسبت با این ممنوعه‌ها و ساختمان آن می‌چیدیم و نام‌گذاری می‌کردیم. شاید نخستین فضا برای لمس تاریخ با شنیدن کلمه‌ی قدیمی؛ یعنی پیش از ما آن‌ها همین‌جا در فضایی منفک و جدا‌شده از دیگر فضا‌های خانه در هاله‌ای ازمصونیت جلوس کرده بودند. سرویس چهل‌تکه‌ای ریز و درشت، معمولاً با تصویر مشترک مرد و زنی با تن‌پوش فرنگی که غریبگی و نامأنوس بودن آن‌ها را برای ما بیشتر می‌کرد و جذابیت آن‌ها را دوچندان. فقط می‌شد نگاه کرد با مجال ناچیز و نزدیک به صفری برای تجربه، چون این شکل از ساختار دسته‌بندی اشیاء به نحوی‌ است که باید فقط نگاه شوند و هر روز دقایقی به این‌که این‌ها از کجا آمده‌اند،  چرا نمی‌شود دست‌شان زد و کلید دسترسی به آن‌ها کجاست اندیشید. مدلی پیشنهادی برای ساختمان ذهن ما که در قامت کهن‌الگویی برای بزرگی، سنگینی، زیبایی، هراس‌انگیزی و ارزشمندی جلوه می‌کرد.