خیلی ساده می‌شود گفت حسن این بوم چیست: وقتی جلویش می‌ایستی می‌دانی جلوی یک نقاشی ایستاده‌ای. همین. از آن دست بوم‌هایی که خودش است، حتا با اینکه ذهن‌ات را جایی میان ال‌گرکو و لوسین فروید می‌چرخاند، اصیل است و منحصر به خود. سرش را گرفته پایین و از کنار تب داغ تولید بوم‌های اکسپرسیو در گالری‌های تهران گذشته، ازکنار محیط بسته‌ای که پیرامون این گرایش غالب جریان هنری تهران شکل گرفته. از کنار پناهگاه امن هنرمندان سهل‌انگار و ساده‌انگار.

این‌جا خطوط در میانه‌های یک لحظه نگه‌ات می‌دارد، لحظه‌ای که انگار سال‌ها بعد از وقوع یک حادثه را روایت می‌کند. نمود حس سیال اضطرابی که در گیر‌و‌دار یک سکون و سکوت توأمان افتاده. نمود ترسی کهنه و دیرپای. این بوم طبق قانون جاذبه رفتار می‌کند، جذب‌ات می‌کند و تو شروع به جستجو می‌کنی، سایه‌ها… خطوط… چهره‌ها… و حس متقابل بودن جست‌وجو که این دخترک به مخاطب می‌دهد. نقاش خیلی ساده تو را به دنیای راکد و کرخت و ساکت بوم می‌کشاند و تو را در تعامل با فضایی که رنگ‌زده قرار می‌دهد. نمی‌توانی خودت را خارج از بوم تصور کنی، کژدیسی دنیای روی بوم به تو سرایت کرده، خیلی زود حس سیال اضطراب، سایه‌های عمیق‌اش را روی صورت تو هم می‌اندازد.