سپهر خلیلی: تولید و بازتولید تقابل خیر و شر، همواره از یک سو با نوعی دیگرهراسی همراه است و از سوی دیگر، بر آن است تا جایگاه «خود» را تا آنجا که ممکن است به قلمروی خیر نزدیک کند. همهی تصاویر نمادینی که بر این منطق استوارند، همچون شمایلنگاریهای مسیحی بایستی تصویری کامل و همهگستر ارائه دهند، اما در این تصویر، روایت سرتاسریای که بر این پرده افتاده است، با یک منفذ یا پارگی همراه است: پارگی سطح شبحواری که ستیز خیر و شر را در بطن خود به نمایش میگذارد. اما از میان این پارگی، یک هسته یا روایت معاصر دیده میشود، روایتی که با لایهبرداری از خودِ این صحنهی نمادین توأم است. پیشتر چه کسی نمایندهی شر بود؟ اکنون که؟ روایت غالب، در این صحنه که مدام خودش را با متغیر نمادین شر بازتولید میکند، بستگیهای جالبی با کلیت اساطیری خیر و شر مییابد؛ شمر بن ذیالجوشن که باید در یک کلیت نمادین و یا به بیانی آپاراتوس خیر معرفی شود، در الهیات یهودی، با لویاتان* پیوند دارد. جملهی«شمر زمان خود را بشناس» آنچنان پرصداست که لویاتان را پرهیب میزند: یعنی همان مار هولناکی که عمدتاً با آب و ضبط و بست آن همبسته است.
به این اثر از گوستاو دوره که در سال ۱۸۶۵ خلق شده است هم بنگرید.
*هیولا یا اژدهای عظیمالجثهای که از دریا سرک میکشد. لویاتان، اسطورهی شری که در گذر زمان دچار دگرگونیهای بسیارشده، از اسطورههای اوگاریتی وارد عهد عتیق شد و در تفاسیر یهودی تغییر شکل یافت و سپس در کتاب مکاشفهی یوحنا ظاهر گشت و پس از آن در سنت دیوشناسی مسیحی یکی از شاهزادههای جهنم گردید که با گناه حسادت پیوند دارد. این موجود اسطورهای در آثار مکتوب یا هنری مذهب یهود و مسیحیت بسیار دیده میشود. در ادبیات مسیحی و غرب، لویاتان گاهی با هرگونه هیولا یا موجود عظیم دریایی یکسان انگاشته میشود. این واژه در ادبیات به نهنگ بزرگ اشاره می کند و در عبری جدید، هم حقیقتاً نهنگ معنی میدهد. در ادبیات و منابع متأخر یهودی این موجود اژدهایی توصیف می شود که بر مغاک اقیانوس، بر سرچشمهی آبها، ساکن است.