لامپها در این قاب نه توان آن دارند که امر زیبا را چون آثار دان فلاوین بواسطهی لامپهای فلورسنت رنگی القاء کنند و نه توان آنکه باقیماندهی یک تصویر تبلیغاتی را که قبلاً در خود جای دادهاند به نمایش گذارند. آنچه دیده می شود نوعی زیباییشناسی تخریب است. این عکس و به بیان دقیقتر موضوع این عکس به بوم خالیای میماند که هیچ منظرهی قابل وصفی را در بطن خود جای نداده. رویکردی متعلق به هنر آوانگارد: به نمایش گذاشتن یک قاب در مقابل تصویر درون قاب. سکوت کیج در مقابل بزم فاخرانهی ویوالدی. از همین رو میتوان گفت، تابلوهای بزرگ تبلیغاتی، فارغ از وجه اقتصاد نمایشی و سیاسیشان شباهتی تأملبرانگیز با تابلوهای نقاشی بر دیوارهای گالریها دارند. آنها شهر را به گالری بدل میکنند. در حالیکه در حد فاصل ما و این آثار خیابانهایی بلند کشیده شده، ماشینها میگذرند و عابران به اینسو و آنسو میروند. حال این تابلوهای فرسوده و ناتوان، این قابهای خالی تبلیغات، با آن درونیات هولناکشان چه مینمایند جز کالبدشکافی و تشریح جامعهای مبتنی بر نمایش. این قاب سرد و زنگار گرفته در این عکس شکافی است در دل نظام تبلیغاتی جامعهی ما.