باوند بهپور: در این مجسمه، محصص به طور نامنتظرهای زایندگی و مادرانگی را میستاید. استحکام مادر، پناه جثهی کوچک کودک میشود و برهنگی، که در قاموس محصص نشانهی ستایش است، رحمی باردار را در کانون نگاه قرار میدهد. ردای زن فاخرتر از آن است که چیزی از فقر و درماندگی با خود داشته باشد. این همان محصصی است که فیگور مادر یا ازدواج را در نقاشیهایی دیگر به سخره گرفته و مجسمهای هم از سوفی فن اسنبک فیلم «نفرین شدگان» ویسکونتی (نمونهای از مادر تمامیتخواه که پسرش به زور با او همبستر میشود) میسازد. با این حال، این مجسمه، مجسمهی بسیار لطیف است که همچون آثار ظریف محصص، تماس کوچک و ظریفی با پایه پیدا میکند.
این حرمت نهادن به شأن حیات و زایندگی، اجازه نمیدهد جهان آثار محصص را، به رغم سایهی سنگین فاجعه، با کسی چون صادق هدایت مقایسه کنیم که مرگ برایش دغدغهای دائم و جذاب ماند تا آنجا که به زندگیاش هم راه یافت. محصص تا لحظهی آخر میماند تا شاهد باشد و به مرگ هم در حد همان تماس کوچکی که با زندگی دارد و بدان معنا میدهد (و برپایهی آن استوار میشود) اهمیت میدهد. معادل این اثر تجسمی او در حیطهی کلام، شعری است که ترجمه کرده و در شمارهی ۱۹ مجلهی بخارا (بهمن ۱۳۷۹) به چاپ رسیده:
با این آواز نوزاد را به دنیا وارد میکنند
سرخپوستان omaha—آمریکای شمالی
برای نیما آزمون
۱
ای شما! خورشید، ماه، ستارگان—همهی شما که در آسمان میگردید،
خواهش میکنم، به من گوش دهید!
زندگیای نو به میانتان آمده است.
تمنا میکنم قبولاش کنید!
راهش را هموار کنید، تا بتواند به بالای اولین تپه برسد.
۲
ای شما! بادها، ابرها، مه—همهی شما که در هوا میگردید،
خواهش میکنم به من گوش دهید!
زندگیای نو به میان تان آمده است.
تمنا میکنم قبولاش کنید!
راهش را هموار کنید، تا بتواند به بالای دومین تپه برسد.
۳
ای شما! تپهها، درهها، رودها، دریاچهها، درختها، سبزهها، همهی شما که بر زمین هستید
خواهش میکنم به من گوش دهید!
زندگیای نو به میانتان آمده است.
تمنا میکنم قبولاش کنید!
راهش را هموار کنید تا بتواند به بالای سومین تپه برسد.
۴
ای شما! پرندگان بزرگ و کوچک، که در هوا میپرید،
ای شما! حیوانات بزرگ و کوچک که در جنگل منزل دارید،
ای شما، حشرات که در علف میخزید و زمین را سوراخ میکنید،
خواهش میکنم به من گوش دهید!
زندگیای نو به میانتان آمده است.
تمنا میکنم قبولاش کنید!
راهش را هموار کنید تا بتواند به بالای چهارمین تپه برسد.
۵
ای شما! آسمانیها، هواییها، زمینیها،
خواهش میکنم همه به من گوش دهید!
زندگیای نو به میانتان آمده است.
تمنا میکنم قبولاش کنید، همگی قبولاش کنید.
راهش را هموار کنید: اینگونه خواهد توانست از چهارمین تپه فراتر رود.
***
کتابی که محصص به عنوان مأخذ شعر ذکر کرده محصول همکاری یک انسانشناس و یک سرخپوست آمریکایی است. این عملاً نه یک شعر، بلکه بخشی از مراسمی بوده که در روز هشتم تولد یک نوزاد برای ورودش به جهان انجام میشده چرا که سرخپوستان اوماهایی، نوزاد را نه متعلق به قبیله و والدان، بلکه حیاتی جدید در جهان میدانستهاند که باید توسط جهان پذیرفته شود. محصص این توضیح را حذف کرده اما به صورتی بسیار فشرده در قالب یک عنوان در ابتدای شعر آورده است. خواننده میپندارد محصص این متن را خطاب به معاصراناش و دربارهی خود گفته است: جهانی که جا دارد برای امر نو جا باز کند و حامیاش باشد. «خواهش میکنم همه به من گوش دهید! تمنا میکنم قبولاش کنید!» آوانگاردیسم نمیتواند بیپدر و مادر ببالد. غرور نو، شکننده است.
متن اصلی شعر را از مأخذ محصص اینجا و اینجا ببینید.
The Omaha Tribe, Volume 1
By Alice Cunningham Fletcher, Francis La Flesche