حسین حسینی: تصویرغریب شهر بیشهروند٬ معمولاً با تخریب ساختار و از دست رفتن ارگانیسماش همراه است. پس از زلزلهای مخرب٬ شیوع بیماری ناشناخته٬ نشت رآکتورهای هستهای و یا جنگی خونین. اما غریبتر ازآن زمانی است که شهر در سلامتی کاملِ ساختار و اجزای بدنهاش٬ فارغ از ساکناناش تصور میشود. همچون درک آشنای شهر٬ درشب. حسی از انتظار٬ اضطراب و بیقراری در فضایی آخرالزمانی٬ که همچون سکانسهای دوئل فیلمهای وسترن٬ بوی مرگ میدهد. شهر بدون آدمهایش «مکان دیگری» است٬ که درآن توالی خطوط پرسپکتیوِ اجزایش به بیهودگی میروند. هویت شهر با ساکناناش٬ قابل تعریف میشود و نشانههای تمدن٬ بدون حضور متولیاناش٬ امری منفعل. در چنین وضعیتی شهر چیزی جز یک «سایت-موزه»ی عظیم نیست٬ مجموعهای منظم٬ حاصل کار و انرژی انبوه٬ که اکنون بهشدت٬ میل به فرسایش و آنتروپی و تخریب دارد. چه از دریچهی اول شخص «دیگر شهر» احسان براتی (۱۳۸۹-۱۳۹۲) و چه از دریچهی سوم شخص «دنیای خاموش» لوسی و سیمون (۱۳۸۸-۱۳۹۱)٬ صحبت از لحظاتی است که شهر با تمام دیوارهای کوتاه و بلندش٬ گستاخانه درچشمانات خیره میشود٬ تا بیهیچ واسطهای از خود بگوید.