نقطهی برخورد شاقولها و شیشه، محل دقیق این اتفاق است که در تناقض با یکدیگر در حال رخ دادن است. این لحظه همان لحظهی «تخریب-آفرینش» است. اثر تجسمی با اضافه کردن مازاد یک رخداد، آفرینش خود را تکمیل میکند. آنجا که «ویرانی» (در اینجا شکستن) و «ساختن» همزمان رخ میدهند و هنرمند سعی میکند تا مخاطباش را با لحظهای از لذتاش در تولید اثر شریک کند. با وجود همزمانی این دو رخداد، چیرگی لذت «تخریب» بر « ساختن» کاملاً مشهود است. میل غریزی به عصیان و شکستن و ویرانی ساختار و لذت از جا در آوردن و جازدنهای متوالی برای رها شدن از غلبهی ساختار.
شاید راز جذابیت همیشگی فیگورهای لخت در عیان شدن همین لحظه باشد، لحظهای در میان فلز و شیشه، لحظه ی «تخریب-آفرینش».